شب همه شب شکسته خواب به چشممگوش بر زنگ کاروانستمبا صداهای نیم زنده ز دورهم عنان گشته هم زبان هستم.*جاده اما ز همه کس خالی استریخته بر سر آوار آواراین منم مانده به زندان شب تیره که بازشب همه شبگوش بر زنگ کاروانستم.تجریش، آبان1337